✘خســـــــتهـــ امـــــــ✘
|
سالها رفت و هنوریک نفر بپرسد از من
که تواز پنجره عشق چه ها می خواهی
صبح تا نیمه شب منتظری
همه جا می نگری
گاه با ما سخن می گویی .... گاه از رهگذران..
خبر گمشده ای می جویی
راستی گمشده ات کیست کجاست؟؟؟
صدفی در دریاست؟نوری از روزنه فرداهاست؟
یا خدایی است که از روزازل پنهان است
یارآمد و رفت بارها انسان شد
وبشر هیچ ندانست که بود
خود او هم به یقین آگه نیست
چون نمی داند کیست
چون ندارد خبر از خود که خداست.....